نويسنده: سهراب سعيدي(1)




 

چكيده:

صنعت آبياري زمين كشاورزي به وسيله ي گاو و انسان، يكي از شيوه هاي سنتي رايج در هرمزگان بوده است. هرچند حدود چهل سال است كه اين صنعت به فراموشي سپرده شده، با اين وجود اطلاعات راجع به آن از زبان پيران كهنسال روستاهاي اطراف ميناب كه خودشان اين كارها را انجام داده اند، استخراج شده است. مردم روستاهاي ميناب بيش از دويست سال با اين روش كشاورزي كرده اند و جاي بسي خوشحالي است كه هنوز افراد اندكي كه با اين صنعت كار كرده اند، زنده اند و مي توان اطلاعات شفاهي آنان را براي ايندگان ثبت كرد. تهيه ي اين مقاله به روش ميداني بوده و از هيچ كتابي بهره گرفته نشده است. نخست از طريق پرس و جو در شهر كهن ميناب اين صنعت شناسايي شد و آنگاه از مجرب ترين افراد سه روستا به نام هاي مسعود قاسمي( 65ساله ) از روستاي « گوربند »، دوشنبه ذاكري( معروف به حسين مش علي 85 ساله ) از روستاي « تمبك » و حاج غلام سلمانكار (67 ساله )‌ از روستاي « محمودي »، به روش مصاحبه ي حضوري اطلاعات جمع آوري شد و در اين مقاله به صورت نقل به مضمون تدوين گرديد؛ لذا از آوردن نام راويان در زيرنويس خودداري شده و در قسمت كتابنامه اسامي و مشخصات ايشان ذكر شده است.
سنت، آب، انسان، گاو و چاه، فرهنگ مردم، هرمزگان، ميناب.

درآمد

درگذشته هاي دور مردم كشاورز ميناب براي استخراج آب از چاه و آبياري باغ ها و زمين هاي كشاورزي خود از روش ها و ابزارهاي مختلفي استفاده مي كردند. يكي از اين روش ها « دولاب »(2) بود. اين روش متكي به نيروي انساني و نيازمند قدرت بدني بود. اما به تدريج تلاش كردند همچون كارهاي كشاورزي مانند شخم زدن، از نيروي چهارپايان استفاده كنند. به اين ترتيب صنعت آبياري « گاچاه » ( مخفف گاو و چاه ) شكل گرفت. در اين صنعت با استفاده از يك يا دو گاو نر، فربه و قدرتمند كه در گويش محلي به چنين گاوهايي‌« جلَب » گفته مي شود، و با استفاده از ابزار و سازه هايي كه بر روي چرخ چاه و پشت گاو سوار مي شد، در اثر گردش گاو به دور چاه، آب از عمق چاه استخراج شده و از طريق حوضچه و كانال هاي آب، به مزارع و باغ ها سرازير مي شد.
اگرچه با رواج فناوري هاي جديد در عصر مدرن، از حدود سه چهار دهه قبل اين شيوه ي آبياري تقريباً منسوخ شده است، اما به عنوان نمونه اي از ميراث فكري، فرهنگي و صنعتي مردم جنوب كشور، در اين مقاله تلاش شده است تا قبل از اينكه سازندگان و كاربران اين صنعت روي در نقاب خاك كشند و تمامي اصطلاحات و اطلاعات مربوط به آن، با رفتن ايشان به فراموشي سپرده شود، اقدام به ثبت نمايم.
از اين رو مقاله ي حاضر حاوي مجموعه اطلاعاتي است در مورد اجزا، ابزار و وسايل، نحوه ي كار، اسامي و اصطلاحات بومي صنعت آبياري« گاچاه » كه كاملاً به روش ميداني و از طريق مصاحبه با مطلعان و متخصصان كهنسال محلي تنظيم شده است.

چاه آبدستي (čāh ābedasti)

« چاه آبدستي »، چاه آب كم عمقي است كه براي رسيدن به آب با دست و وسايل و ابزار ساده حفر مي شود و توسط سيستم گاو و چاه آب آن براي كشاورزي به بيرون منتقل مي گردد.

چوب باغدار(baydār)

« چوب باغدار » سه عدد بود كه در بالاي چاه آب نصب مي شد و عموماً از چوب تنه ي درخت « كهور »(kahur) يا درخت « گز » (gaz) ساخته مي شد و ستون اصلي دستگاه را تشكيل مي داد و تجهيزات ديگر به آن متكي بود؛ بنابراين اين چوب بايد بسيار محكم مي بود زيرا فشار اصلي در زماني كه آب به سمت بالاي چاه كشيده مي شد بر روي آن ها قرار داشت. ارتفاع چوب باغدار حدود دو متر از سطح زمين بود.

چوب چاهدار( čāhdār )

« چوب چاهدار » دو عدد بود و از تنه ي درخت خرما ساخته مي شد. ارتفاع آنها حدود سه متر بود. اين چوب ها به شكل مورّب ( كج ) به چوب باغدار متصل مي شدند. ويژگي اين چوب ها آن بود كه سرشان كنده كاري مي شد تا بعداً بتواندن چرخك متحرك ( گيور ) را به راحتي در آن نصب كنند.

سفيل( safil)

« سفيل » چوب كوتاهي بود از جنس درخت « كرگ » (karg) زرد كه درواقع محور بود و چرخك متحرك( گيور= giuor) به دور آن مي چرخيد. چوب سفيل يكي از اجزاي اصلي اين صنعت بود زيرا از چرخيدن چرخك متحرك( گيور= giuor) به دور آن صداي دلنشيني توليد مي شود كه خود اين صدا، نشانه ي خوب يا بد بودن گيور بود، به طوري كه اگر صداي گيور خوب نبود كسي حاضر نمي شد با آن كار كند. براي اين كه صداي گيور خوب شود ابتدا براي آب بندي چرخ هاي متحرك ( گيورها ) جديد، سفيل را از درخت « كرت »(karat) كه بسيار مقاوم بود درست مي كردند تا اين كه چند روزي گيور با چوب « سفيل كرتي » آب بندي شود. پس از اين كه گيور آب بندي مي شد بلافاصله چوب سفيل را از درخت كرگ زرد تهيه مي كردند. البته از درخت كرگ سفيد هم مي شد اين چوب را تهيه كرد اما صدايش به خوبي كرگ زرد نمي شد. چوب كرگ بسيار نرم است و سبب مي شود كه گيور در اثر چرخش ساييده نشود، به همين خاطر از چوب اين درخت استفاده مي نمودند. بنابراين دو علت استفاده از چوب كرگ يكي توليد صداي خوش و ديگري ساييده شدن گيور است كه به اين ترتيب ضمن توليد صداي خوش در صورت كار مداوم و شبانه روزي، عمر آن به حدود چهار سال مي رسيد. در صورتي كه چوب صفيل، هر دو سه ماه يك بار بايد عوض مي شد.
طرز نصب چوب سفيل روي چاهدارها به اين صورت بود كه اول بر روي سر چوب هاي چاهدار كنده كاري مي شد تا دو سر چوب سفيل به راحتي روي چاهدارها قرار گيرد. اگر چوب سفيل را مستقيماً درون كنده كاري ها قرار مي دادند، دستگاه لرزش مي كرد و صداي خوبي نمي داد. پس براي جلوگيري از لرزش و ايجاد صداي بهتر از چهار قطعه ي كوچك كه از چوب كرگ بود استفاده مي كردند كه به آن ها « گازگيور »(gāzgiuor) مي گويند. روش تهيه ي گازگيور به اين صورت بود كه يك قطعه ي ده سانتي متري از چوب گرگ را به دو نيم مي كردند و به اين ترتيب دو عدد گازگيور به دست مي آمد. به هنگام نصب گازگيورها بايد به اين نكته توجه مي شد كه حتماً بايد پشته ي گازها به چوب سفيل متصل بشود.

سيهر كرناك (siher kornāk)

در اين سيستم آبياري سه چرخك متحرك وجود دارد به نام هاي 1- « گيور »( giuor ) 2- « كرناك »( kornāk ) 3- « پشگرد »( pašgerd). « سيهر كرناك » به دو پايه ي چوبي نسبتاً كلفت و كوتاهي گفته مي شود كه از چوب درخت كهور ساخته مي شود. در اين دو پايه دو سوراخ هم اندازه براي چرخيدن« كرناك »( kornāk ) در آن ها ايجاد مي شده است. اين سازه ي متحرك كه در لبه ي چاه آب نصب مي شده يكي از همان چرخ هاي متحركي بود كه كار انتقال آب از چاه به بالا را انجام مي داد و در هر دو جهت مي توانست بچرخد.

كرناك(kornāk )

كرناك قطعه چوب راست و بلندي بود از جنس درخت كهور كه به دو سر آن دو ميله ي آهني نصب مي شد. اين ميله هاي آهني به منظور چرخش راحت تر و مداوم تر كرناك ( kornāk) استفاده مي شده است. چرخك « گيور»( giuor ) و چرخك « كرناك»( kornāk ) بايستي وزن ‌آب را در زمان بالا كشيدن از چاه به خوبي تحمل مي كردند، بنابراين بايد بسيار مقاوم باشند.

پشگرد ( pašgerd)

« پشگرد » pašgerdچوب متحركي از جنس درخت كهور بود كه به دو سر آن ميله ي آهني نصب مي كردند. پشگرد( pašgerd ) از كرناك( kornāk) كوچك تر و ظريف تر بود، پايه هاي پشگرد روي آن نصب مي شد و به شكل Y بود. محل نصب پشگرد و پايه هاي آن كمي دورتر از لبه ي چاه و درست در انتهاي « پيشك »( pišk ) مي باشد.

گيور/ گي اُر (gior/giuor )

« گيور » يا « چرخك متحرك » يكي از اصلي ترين قطعات سيستم گاو و چاه بود. وظايف اين قطعه را مي توان به دو گونه تقسيم بندي كرد: 1- گيور بايد مي توانست وزن آبي كه از چاه بالا كشيده مي شد را تحمل كند، 2- گيور بايد مي توانست آهنگ و صداي دلنشيني از خود توليد كند تا موجب آرامشي و رفع خستگي كساني شود كه در اطراف چاه مشغول كار بودند.
براي ساخت گيور افراد گيورساز چند صنعت را با هم تركيب مي كردند كه عبارت بودند از1- كنده كاري بر روي چوب درخت كنار؛ 2- دباغي كردن پوست دم گاو؛ 3- ساخت نوعي چسب مخصوص كه در گيور كاربرد داشت.
مراحل ساخت گيور به اين صورت بود كه ابتدا از تنه ي درخت كُنار، استوانه اي به طول حدود سي سانتي متر و قطر حدود بيست سانتي متر تهيه مي كردند. سپس اين قطعه چوب ها را چند روزي مي گذاشتند تا به اصطلاح « گاسوك »(3) (gāsuk) شود. پس از گاسوك شدن كُنده، سوراخي به قطر حدود 8 سانتي متر در چوب ايجاد مي كردند. چون اين سوراخ با وسايل ابتدايي ايجاد مي شد، از سه نقطه استفاده مي كردند تا وسط چوب را به قطر هشت سانتي متر كاملاً خالي كنند. براي اين كار نخست از يك سر چوب كنده كاري را انجام مي دادند و سپس از طرف ديگر چوب، همين كار را انجام مي دادند و وسط آن را نيز خالي مي كردند؛ نتيجه ي كار اين مي شد كه سه سوراخ يكپارچه به قطر حدود 8 سانتي متر در استوانه به وجود مي آمد. به اين ترتيب وسط كُنده، سوراخ مي شد.
پس از سوراخ كردن كُنده، مرحله ي شيار زني شروع مي شد. در اين مرحله دو سر استوانه به صورت دايره ي كامل شيار زده مي شد. سپس براي ساخت پر گيور، چوب هاي مربع شكل به طول حدود 15 سانتي متر از جنس درخت كنار تهيه مي شد. سپس چوب هاي مربع شكل كوچك را با فشار درون شيار قرار مي دادند تا محكم گير كنند. به اين ترتيب هر دو سر پَركاري مي شد.

نصب بوم گيور

« بوم گيور » از چوب هاي درخت گز درست مي شد و عبارت بود از قطعات مستطيل شكلي كه دو سر آن ها را سوراخ مي كردند تا درون آن ها يك چوب پَر(4) قرار دهند. براي استحكام بخشيدن به تنه ي اصلي گيور به تعداد هر دو پر، يك بوم درست مي كردند و از بالاي پر، بوم ها را فشار مي دادند تا به بدنه ي اصلي متصل شوند و به اين ترتيب روي تنه ي اصلي به صورت منظم پر از بوم مي شد و در ضمن براي نگهداري پرها هم مفيد واقع مي گرديد. پس از اين كه پرها و بوم ها نصب مي شدند با باريكه هاي پوست دُم گاو بين پرها را پر مي كردند و به اين ترتيب پرها به وسيله ي پوست دم گاو محكم به هم متصل مي شدند. درواقع بين پرها به صورت زيكزاك پر قرار مي گرفت و سطح كاملاً يكنواختي پديد مي آمد و در ضمن بوم ها نيز در جاي خود محكم مي شدند.

ساخت چسب مخصوص گيور

براي اين كه تمامي حفره ها را به سطحي كاملاً صاف و محكم تبديل كنند نياز به خمير چسبنده اي بود كه با آن بين حفره ها، شيارها، پرها و بوم ها را پر كنند. به همين دليل ابتدا « كوست كرت »(5)(kostekarat ) را از هسته جدا مي كردند و سپس خود « كوست »( kost ) را آنقدر مي كوبيدند تا آرد شود. باز هم آن آرد را از صافي عبور مي دادند تا گرد كاملاً يكنواختي به دست آيد. آن گاه اين گرد را با آب « كنگ »( خرما= kong)(6) مخلوط مي كردند و خوب به هم مي زدند و به اين ترتيب از مخلوط آب كنگ(7) و كوست كرت خميري به دست مي آمد كه تمام حفره هايي كه در شيارهاي گيور و ساير قسمت هاي آن بود را به وسيله ي همين خمير پر مي كردند و صبر مي كردند تا خشك شود و به اين ترتيب گيور ساخته مي شد.

پيشك( pišak )

« پيشك » حوضچه ي كوچك شيب داري بود كه آب چاه بعد از بيرون آمدن درون آن جاري مي شود و از لبه ي چاه تا حدود دو متر طول دارد. پيشك در بلندي قرار دارد تا آبي كه وارد آن مي شود به راحتي وارد حوضچه ي بعدي كه « اسنوك »( ?snowvak ) نام دارد، بشود.
براي ساخت پيشك(pišak) يا همان حوضچه ي مرتفع كه متصل به چاه آب است، ابتدا چوب هاي بزرگ درخت گز را روي همديگر مي چيدند تا سطح شيب داري پديد آيد. سپس با برگ هاي درخت گز، درزهاي بين چوب ها را پر مي كردند و بعد از آن روي چوب ها را با حصير( تك=tak) بومي كه از برگ درخت خرما ساخته شده بود، فرش مي كردند. سپس روي حصيرها را گل و كاه مي نمودند و درنهايت روي گل و كاه درون حوضچه را با « سِوِند »(8)(sevend ) پر مي كردند. پس از آنكه آب به درون حوضچه ي پيشك ريخته شد، از طريق« كنت » ( kont ) وارد حوضچه ي بعدي كه « اشنووَك »(?šnovak ) نام داشت شده و از آن جا به زمين كشاورزي هدايت مي شد. سطح زمين كشاورزي از اشنوك هم پايين تر است. ارتفاع حوضچه ها نسبت به زمين اهميت خاصي دارد تا آب به همه جاي زمين برسد.

كنت(kont )

« كنت» درواقع تنه ي درخت نخل است كه از وسط نصف كرده و وسط آن را خالي مي نمودند تا به صورت معبري، آب را از حوضچه ي پيشك(pišak) به حوضچه ي اشنووَك(?ašnovak) منتقل كند.

اشنووَك(?ašnovak)

اشنووَك حوضچه ي دوم و بزرگ تري است كه آب از طريق آن به زمين هاي كشاورزي جاري مي شد. اشنووَك(?šnovak) از چوب هاي بزرگي ساخته مي شد كه معمولاً از تنه ي درخت نخل بود. اين چوب ها را چنان به همديگر مي چسباندند كه همچون ديواره اي محكم و برجسته مي شد، به گونه اي كه آب از آن به بيرون نفوذ نمي كرد. به اين ترتيب حوضچه ي كوچكي ساخته مي شد كه چوب كنت ( kont ) روي آن قرار مي گرفت تا انتقال آب با مشكلي مواجه نشود.

اسباب( ?sbab )

« اسباب » شبيه سطل بزرگي بود كه براي انتقال آب از داخل چاه به بالا و ريختن داخل پيشك استفاده مي شد. اسباب از پوست گاو ساخته مي شد و حجم آبي كه هر بار از ته چاه بالا مي آورد تقريباً به اندازه ي نصف يك گاو بزرگ بود؛ زيرا پوشت گاوي كه براي تهيه ي « اسباب » به كار مي رفت كامل بود و فقط قسمت هاي اضافه ي آن مثل دست ها و پاها را جدا مي كردند. ساختن اسباب مهارت خاصي نياز داشت، زيرا اسباب بايد داراي ويژگي هاي زير مي بود: 1- عمر طولاني؛ 2- شكل آن كه شبيه سطل آب بود؛ 3- به هنگام برگشتن به ته چاه، به راحتي پر شود و به هنگام بالا آمدن و رسيدن به لبه ي چاه به راحتي خالي شود.

مراحل ساخت اسباب:

دباغي پوست گاو

پس از كشتن گاو و جدا كردن پوستش، تا آنجايي كه امكان داشت گوشت هاي چسبيده به پوست را جدا مي كردند، پس از آن به پوست خاكستر مي زدند و چند روز پوست را در همين حالت نگهداري مي كردند و پس از چند روز دباغي را شروع مي نمودند. براي دباغي نخست پوست را در خمره اي كه داراي محلولي از آب، خاكستر و كوست كرت بود فرو مي كردند؛ پوست آنقدر در اين محلول مي ماند تا بوي بدش به بوي مطبوع تبديل شود( حدود 15 تا 30روز )، اين مدت بستگي به جنس پوست داشت. پس از اين مرحله قسمت گلوي گاو را مانند لوله درست مي كردند و لبه ها را با چهار بند كه از برگ درخت خرما درست مي شد« ‌گردگاف » ( gerdgāf ) مي نمودند تا شكل ظرف آب به وجود آيد. سپس آن را با دو چوب به نام هاي « دارسر » ( dārsar ) و « دار كجي »( dārkaji ) مهار مي كردند و در ضمن قطعه سنگي به ته اسباب وصل مي كردند و دو بند « ريز » (riz) و « زي »(zi) به ته و سر آن مي آويختند. حال در زمان برگشت گاو، اسباب به علت سنگي كه به ته آن وصل بود با ته به درون آب چاه فرو مي رفت و پر از آب مي شد و درست در همين زمان بود كه به وسيله ي گاو، اسباب پر از آب به بالا كشيده مي شد و در حال بالا رفتن، بند زي( zi ) قسمت لوله اي شكل پوست را به طرف بالا مي كشيد و هيچ آبي از اسباب بيرون نمي ريخت تا اين كه اسباب به لبه ي چاه مي رسيد و قسمت لوله يي شكل آن از طريق كرناك(kornāk ) به روي پيشك ( pišak )هدايت مي شد. در اين لحظه بند زي باعث باز شدن قسمت لوله اي شكل مي شد و كليه ي آب اسباب را به روي پيشك( pišak ) مي ريخت. پر شدن اسباب در ته چاه و خالي شدن آن در روي پيشك( pišak ) با حركت رفت و برگشت گاو به صورت خودكار انجام مي شده است و اين حركت رفت و برگشت گاو باعث ايجاد صداهاي مختلف در گيور( giuor ) مي شد. زيرا زماني كه اسباب آب داشت، صداي گيور نوع ديگري بود و هنگامي كه خالي بود صداي آن تغيير مي كرد. سخن كوتاه اين كه صدا و آهنگ اين دستگاه بسيار دلنشين و دوست داشتني بوده است.

بند زي ( طناب زي )( bande zi )

«بند زي» بندي بود كه به سر اسباب وصل مي شد و باريك تر از بند ريز(riz) بود كه به ته اسباب(?sbāb) متصل مي گرديد. بند زي از جاروي درخت نخل ساخته مي شد به اين ترتيب كه ابتدا از جاروي نخل چند لايه الياف به هم بافته مي شد، سپس براي هم زور كردن الياف ها آن ها را « تومر» (tomer) مي كردند و براي تومر كردن از « تودار»(tudār) يعني چوب استفاده مي شد. الياف ها را پس از بافته شدن با هم به اصطلاح هم زور مي كردند تا يكي از آن ها زودتر از بقيه پاره نشود. اين بند ساخته شده بايد در حالت كار مداوم يك تا دو ماه دوام مي داشت و اگر ساخت آن محكم نمي شد زود پاره مي شد.

بند ريز( طناب ريز )( bande rize )

بند ريز نيز از برگ درخت نخل ساخته مي شد و كلفت تر از بند زي بود. بند ريز سه لايه بود و ساخت آن شبيه « پرون »( perven ) و مراحل ساخت آن به مانند بند ريز بود كه شرح آن در بالا آمد.

گوچِرَك( geuvčerak )

« گوچرك »( gowčerak) همان سطح شيب داري بود كه گاو در آن حركت رفت و برگشت را انجام مي داد. شيب گوچرك به حدي بود كه گودترين نقطه ي آن تقريباً مساوي آب چاه بود. براي روشن تر شدن موضوع بايد چاه را مانند ليوان آب تصور كرد. وقتي كه گاو و كسي كه همراه او بود به گودترين نقطه ي گوچرك مي رسيد، لبه ي چاه را بر فراز سر خود مي ديد و مانند يك ساختمان دو طبقه بالاي سرش به نظر مي رسيد.

جغ( joch )

« جغ » چوب راست و محكمي كه از درخت كهور يا كنار تهيه مي شد و به كوهان گاو نر متصل مي شد تا گاو بتواند آب را از چاه بيرون بكشد. درواقع تمام وزن آب روي كوهان گاو و جغ قرار مي گرفت. بنابراين جغ را بسيار ظريف و زيبا درست مي كردند كه كوهان گاو زخمي نشود. حركت گاو، جغ، « رندگايي»(9)(randegāyi) و تجهيزات متفرقه ي ديگري كه روي گاو نصب بود بسيار هماهنگ و دقيق عمل مي كردند. حتي روش دور زدن گاو مهارت خاصي نياز داشت كه با هدايت رندگايي صورت مي گرفت. اين كار آنقدر مهارت مي خواست كه هركس نمي توانست « رندگايي » شود.

لنگار( lengār )

« لنگار » چوبي از جنس درخت كهور يا كنار تقريباً به اندازه ي يك متر. اين چوب راست و محكم بود و در يك سر و وسط آن سوراخي ايجاد مي شد. البته يك سر لنگار زاويه دار بود تا « كميل » ( kamil ) به آن متصل شود. درواقع كميل( kamil ) كه تيغه اي آهني و تيز بوده براي شخم زدن زمين به دم لنگار وصل مي شد و با زمين تماس داشت و طرف ديگر لنگار نيز به جغ وصل مي شد. جغ نيز به كوهان گاو نري مي گرديد. به هنگام شخم زدن دو گاو نر در كنار هم قرار مي گرفتند و جغ و لنگار به آن ها آويزان مي شد و يك نفر گاوها را براي شخم زدن زمين هدايت مي كرد. امروزه ديگر از اين صنعت در هيچ كجاي ميناب استفاده نمي شود و كاملاً به فراموشي سپرده شده است.

كپي( kapi)

« كپي » تخته اي تراشيده و صاف كه دو طرف آن سوراخ شده و بند « رشاد » (rešād ) به سر آن بسته مي شد. از اين وسيله در صنعت گاو و چاه استفاده مي شد و آن زماني بود كه گاو، آب را از چاه كشيده و آب درون اسباب( ?asbāb ) قرار دارد و براي خالي كردن آب از درون اسباب با كپي اسباب را به يك طرف مي كشيدند تا آب خالي شود.

پشتوانه (poštvāne )

« پشتوانه » (poštvāne ) در صنعت جغ( joy ) و لنگار( lengār ) كاربرد داشته است و بدين گونه بوده كه هنگامي كه لنگار را به جغ متصل مي نمودند براي بيرون نيامدن لنگار از جغ در حين كار، چوبي به آن متصل مي شد كه نگهدار جغ و لنگار بود، به اين چوب كوچك كه از درخت كرت (karat) ساخته مي شد، « پشتوانه» مي گفتند.

برآمد

روش هاي استحصال آب براي مصارف كشاورزي به شيوه ي سنتي در گذشته، يكي از جلوه هاي فرهنگ مردم است. با توجه به زندگي پيشين مردم ميناب كه از راه هاي كشاورزي، دامداري، صيادي و بازرگاني روزگار مي گذراندند، پژوهش در شيوه هاي آبياري براي كشاورزي، با توجه به منسوخ شدن آن ها، ضروري به نظر مي رسيد؛ لذا قبل از اينكه اين صنعت كاملاً به فراموش سپرده شود، تلاش شده با استفاده از تجربيات و يادمانده هاي كشاورزان كهنسال ميناب، اين صنعت سنتي ثبت و ضبط گردد.

پي‌نوشت‌ها:

1. كارشناس ارشد ادبيات فارسي، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار.
2. دولاب ( dulāb): صنعت « دولاب » نوعي آب كشي دستي از چاه بود. براي ساختن اين دستگاه دو چوب محكم و زاويه دار از درخت كرت( karat) يا كنار( konār ) را در كنار چاه مي كاشتند و سپس يك چوب را بالاي آن قرار مي دادند و چوبي ديگر را به صورت عمودي بر روي آن دو سوار مي نمودند. در اين حالت به يك سر چوب سطلي ( دله= dale) آويزان كرده و با دو بند، دو طرف آن چوب را به چوب آويزان شده و چوبي كه بر بالاي دو پايه قرار داشت، محكم مي بستند تا آن چوب دولاب ( dulab) رفت و آمد داشته باشد. چوب دولاب ( dulab) از درخت كنار و كرت ساخته مي شد و عمر آن از يك ماه فراتر نمي رفت. از اين صنعت آبكشي براي آبياري كشاورزي و صيفي كاري استفاده مي شده است.
3. گاسوك( gasok ) چوبي است كه هنوز به طور كامل خشك نشده است.
4. چوبي است كه يك قسمت از پروانه را تشكيل مي دهد و به معني بال، گوشه و لبه است.
5. كوست كرت (koste karat ): روكش هسته هاي درخت كرت.
6. « كنگ » به ميوه ي كال درخت نخل مي گويند كه هنوز به شكل رطب در نيامده و نرم نشده است. مردم ميناب از ميوه ي دو نوع نخل به نام هاي « زَرِك »( zarek ) و « هِلو»(helove )، محصول كنگ درست مي كنند و آن را صادر مي نمايند. از اين ميوه در شكلات سازي و داروسازي استفاده مي شود. طريقه ي پخت به اين صورت است كه ديگي بزرگ را مي جوشانند و ميوه هاي زرد رنگ را درون آن مي ريزند. پس از جوشيدن و تبديل رنگ آب به قهوه اي، ميوه ها را خارج كرده، در هواي آزاد قرار مي دهند تا خشك شود. پس از چند روز اين ميوه هاي خشك شده را بسته بندي كرده به كشورهاي حوزه خليج فارس و هند صادر مي كنند. در گذشته از مايع غليظي كه در اثر جوشاندن كنگ باقي مي ماند و چشبناك و قهوه اي رنگ بود، به عنوان چسب استفاده مي شد و در صنعت آبياري نيز كاربرد داشت.
7. كنگ( komg ): خرماي جوشانيده شده.
8. سوند( sevend ): نوعي حصير از چوب هاي درخت خرما.
9. رندگايي( randegāyi ): كسي كه همراه گاو حركت مي كرد.

منابع شفاهي:
1- مسعود قاسمي، 65 ساله، ساكن روستاي« گوربند » ميناب؛ شغل كشاورز .
2- دوشنبه ذاكري: معروف به حسين مشعلي، 85 ساله، ساكن روستاي « تمبك » ميناب، شغل چوپاني و گاوداري.
3- حاج غلام سلمانكار: 67ساله، از اهالي روستاي « محمودي » ميناب، ملاي محلي، كشاورز و معتمد محل.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، ( 1392 )، پژوهشنامه خليج فارس ( ‌دفتر ششم )، تهران: خانه كتاب، چاپ اول